خاطرات یک مقیم کانادا

من در این وبلاگ خاطرات و روزانه های خودم رو از قبل از رفتن به کانادا تا زندگی در کانادا برای شما نقل میکنم .

خاطرات یک مقیم کانادا

من در این وبلاگ خاطرات و روزانه های خودم رو از قبل از رفتن به کانادا تا زندگی در کانادا برای شما نقل میکنم .

دو مورد

سلام 

اومدم سریع دو مورد رو بگم و برم : 

۱- من حد و حساب وبلاگ و خوانندگانم از دستم ر رفته و برای همین خیلی ها رو بیاد ندارم ناراحت نشید. پس سعی کنید هر دفعه یه توضیح در مورد شرایط و سابقه و مکاتبات قبلیمون برای من بگید تا بتونم جوابهای بهتری بهتون بگم . من روزی کلی کامنت دارم و کلی هم پی ام و وقتیم آن میشم ده نفر میخوان باهام چت کنند (خوشحالم). 

۲- امشب از سر شب به این فکر بودم که (عشق احمقانه بهتره) یا (حماقت عاشقانه) ؟ 

گفتم بگم تا شما نظر بدید در موردش ! 

ارادتمند شما 

ر.ا.م.ی.ن

نظرات 18 + ارسال نظر
محمد از نارمک یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:57 ب.ظ

سلام
اولا از راهنمایی که در پست قبل کردید ممنونم.
دوما در مورد این پست: اگر آدم در زمانی که میخواهد کاری را انجام بدهد به احمقانه بودن آن و یا حماقت خودش واقف باشد علی القاعده آن کار را انجام نمیدهد . ولی معمولا انسان اگر عاشق شود حماقتش هم بنظرش عاقلانه میاید و بهترین و شیرینترین لحظات زندگی آدم همین کارهای عاشقانه است حتی اگر بعدا به احمقانه بودنش پی ببریم ولی در مورد عشق احمقانه تحلیلی ندارم

نسترن دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:52 ب.ظ

جفتشون بد هستند . ولی بهتر بود مثال بزنی تا منظورت رو متوجه بشیم. اینجوری هرکسی دو عبارت (عشق احمقانه) و (حماقت عاشقانه) رو با تجربیات خودش میسنجه که ممکنه اصلن اون چیزی نباشه که تو منظورته.
عشق احمقانه که دیگه بچه هم میدونه احمقانه است و آخر و عاقبت نداره.. چون علت شروعش حماقته.
حماقت عاشقانه.... مگه حماقت خوب هم داریم؟

این فقط یک سوال بود
برای خودم هیچ عینیتی نداره که بتونم مثال بزنم
منظور از عشق احمقانه مثلا عشق دختر پادشاه و خدمتکار درباره و منظورم از حماقت عاشقانه اینه که یک کار اشتباهی (مثلا پریدن توی رودخونه وسط زمستان) بخاطر عشق !

نیوشا سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:31 ب.ظ

سلام
آقا رامین
این دومین نامه ایه که براتون می نویسم.مرسی از لینکاتون .خیلی خوشحال شدم که نیازمندیهارو گذاشتین.احتیاج به کمک داشتم گفتم از طریق شما شاید بتونم راهنمایی بگیرم.
فایل نامبرم هشتم۲۰۰۹اومده ؛۴۲سالمه.۱۶سال پست کارشناسی مالی(حسابدار)تو سازمان دولتی دارم که از اون طریق هم من ؛شوهرم؛با دو پسر ۱۶و۹ساله پذیرفته شدیم.حالا نمره کم دارم نمی تونم مدارک رو بفرستم.
چی کمکی از دستتون برمیاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه یه پیشنهاد کاری از یه سازمان؛موسسه ؛نونونوایی ؛پارچه فروشی ؛آدامس فروشی؛لبو فروشی و بغ ؛گلخونه(دانشجویی کارشناسی ارشد کشاورزی هستم)...خلاصه هرجایی که پیشنهاد کار حسابداری بهم بده مشکل همه مون حله .
فکر میکنین یه آدم مهربونی پیدا بشه دستمونو بگیره؟
اگر هم اومدم اونجا و حسابدار نخواستن میتونم سه ماه براشون رایگان کار کنم به عنوان کارآموز یا اصلا؛توقع کار نداشته باشم و دنبال کار دیگری باشم سند هم میتونم بهشون بدم.

ببینین از طریق سایت خوشکل و پرخوانندتون یا هرسایتی که صلاح میدونین چطور میتونین کمکم کنین؟این آگهی رو برام بزنین .یه عمر متشکر میشم.
حتما؛به من جواب بدین منتظرم.ممنون
نیوشا

[ بدون نام ] سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:19 ب.ظ http://www.drnooshin.blogfa.com

سلام
اگه واجبه؟!!!
من عشق احمقانه رو هرگززز!ترجیح نمیدم..

نوشین سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:21 ب.ظ http://www.drnooshin.blogfa.com

حماقت عاشقانه.!

دختری از جنس بهار چهارشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:28 ق.ظ http://bahareh1371.blogfa.com

حماقت عاشقانه !!
تازه لذت هم داره !!
بی پروایی...هرچه باداباد...

مرتضی چهارشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:36 ق.ظ

حماقت عاشقانه خیلی عاقلانست!!!!

نیوشا چهارشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:53 ق.ظ

سلام
مرسی از گذاشتن مطلبم تو وبلاگتون.
حالا میتونم یک جواب به دو سوالتون بدم .
*عشق احمقانه انسان رو به تباهی میکشونه .خوارش میکنه .انگشت نمای خاص و عام میشه .به همین دلیل نباید روش حساب باز کرد و زیر دین اینجور عاشقی ها رفت .
*و اما حماقت عاشقانه .یک نوع تجاهل العارفه(خود را به نادانی زدن) .اگه به مثال خودتون توجه کنیم پریدن وسط آب برای نجات جان کسی یک نوع فداکاریه .انسان میدونه ممکنه جونشو بذاره تو این راه ولی عاشق خدمت یا نام آوریه .اگه توانست شخص رو نجات بده یک قهرمانه ولی اگر هم نتونست شخصی رو از آب بگیره حتی جون خودش رو هم بذاره باز هم یک قهرمان تلقی میشه ولی قهرمان بدشانس و تا سالیان سال نامش محفوظه حتی اگه یذره شانس بیاره میره تو کتابی و میشه قصه قهرمانی یک عاشق یا به قول شما احمق عاشق .
نتیجه اخلاقی:من این دومی رو ترجیح میدم هر چند جرئتشو ندارم.!

آق محسن چهارشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:42 ب.ظ

رامین جان سلام
من جز اون دسته از آدمهایی هستم که اصلاْ به عشق اعتقاد ندارم و دلبستگیو کاملاْ میتونم از عشق متمایز کنم ... تازه جدیداْ دارم میبینم که دلبستگیم خودش ۸۰٪ از نیازهای جنسی مشات میگیره ;) داره بحث بیراهه میره ولی در کل منظور کامنتم این بود که این دو مورد برای من معنی و مفهومی نداره برا همین از جواب دادن معذورم ... یخورده احساس کردم کامنتم بیهوده بود خودت ببخش دیگه ... گفتم نظر متفاوتم شاید جالب باشه برات :Dموفق باشی و بای

مینو سعادت پنج‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:14 ق.ظ http://www.timasearch.com/gate.htm

مطلب واقعا مفیدی بود، لذت بردم. راهنمای دو زبانه ایرانیان - به انگلیسی و فارسی در آدرس زیر در دسترس می باشد: www.timasearch.com/gate.htm
موفق و موید باشید.

سارا یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:47 ق.ظ

سلام میشه بپرسم رشته کاری شما چیه ؟

بیکار
من توی کامپیوتر و صنایع دستی چوب تجربه هایی دارم

نیوشا یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:54 ق.ظ

سلام آقا رامین
همونطور مه میدونید وبلاگتون اطلاعات خوبی داره .
ممکنه یه قسمت رو برای سرچ بزارین .تا دسترسی به مطالبتون آسون تر بشه؟؟؟؟
ممنون میشم
نیوشا از نارمک تهران

ابی سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:58 ق.ظ http://ebighaedizist.persianblog.ir

سلام دوست خوب...
امیدوارم خوب باشی.
من امشب خیلی اتفاقی وقتی داشتم مطالبی رو در مورد خداشناسی سرچ میکردم به وبلاگ شما رسیدم مطالب جالبی تو بعضی از پستات گذاشتی استفاده کردم و حتما بازم میام...
اگه دوس داشتی به وب منم یه سر بزن خوشحال میشم(یه جور دعوته دیگه)!!
گل باشو بیهوده عطرافشانی کن...

سمیرا سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:22 ق.ظ http://canadiansamira.blogfa.com

سلام!
هیچکدوم! حماقت! از اسمش پیداست! که حماقته! پشیمونی میاره!

مریم بهروز سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:39 ب.ظ

رامین عزیز سلام

یکم وقت گذاشتم و وبلاگترو که بسیار سودمند بود (‌برای من )‌ خوندم
ممنون از وقتی که گذاشتی بابت راهنمایی آدمها من که استفاده کردم مثل اینکه خیلی علاقمندی که برات کامنت بزارند منم این کارو کردم البته در مقابل زحمات شما هیچه من با خانوادم که ۴ نفریم تازه تصمیم گرفتیم برای مهاجرت البته من متاهلم و دو تا بچه دارم نمیدون از کجا شروع منم ۳۱ سالم و لیسانس حسابداری دارم با معدل ۱۷ ۱۰ سال سابقه کار به تایید تامین اجتماعی و دو شرکتی که توش کار کردم انگلیسی در حد بر طرف کردن احتیاجات روز مره شوهرم لیسانس حقوق داره وقتی به سایت ارزیابی که مرفی کردی رفتم ۵۷ امتیاز داشتم میشه راهنایی کنه از کجا شروع کنم و اول برم زبانم رو تقویت کنم یا درخواست مهاجرت انجام بدم و بعد زبان را تقویت کنم

سلام
شما اولا از تقاضا شروع کنید
بعد زبان
برای تقاضا هم به افرادی که تونستند بیان مراجعه کنید و در مورد وکلای مختلف تحفیق کنید و با چند تا وکیل هم رایگان مشاوره کنید بعد یکی رو انتخاب کنید
ارادتمند
رامین

IDEA پنج‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:27 ب.ظ http://IDEA2010.BLOGFA.COM

عشق مطلق محتواش روح خدای مهربونه و همه ی عشقهای واقعی دیگه تاثیرات
اونه . هرگز مانع نمیشه و همیشه تورو به جلو هل میده و احساستو مثبت می کنه .
عشق احمقانه: برچسبی است به نام عشق با محتوای نیاز که یکی اویزون
یکی دیگه میشه و مانع حرکت ویا هر کدوم چشمای طرف مقابلو با دستاش می بنده .
اگه یک طرفه باشه طرف عاشق چشاش بسته میشه به روی دنیای حقیقی وقتی هم
باز بشه احساس تنفر و حماقت میاد سراغش.
حماقت عاشقانه: فرقش با عشق احمقانه اینه که بعضی وقتا ادمای عاشق دچارمیشن
یه جور خطا در راه اثبات عشقه .

معصومه یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:05 ق.ظ

عشق خودش حماقته. اصلاً عشق واقعی وجود نداره. چون لازمه ی عشق گذشتن از خودخواهیه که در مورد بسیاری از ما غیرممکنه.

بیتا جمعه 25 دی‌ماه سال 1394 ساعت 03:01 ب.ظ

حماقت عاشقانه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد