خاطرات یک مقیم کانادا

من در این وبلاگ خاطرات و روزانه های خودم رو از قبل از رفتن به کانادا تا زندگی در کانادا برای شما نقل میکنم .

خاطرات یک مقیم کانادا

من در این وبلاگ خاطرات و روزانه های خودم رو از قبل از رفتن به کانادا تا زندگی در کانادا برای شما نقل میکنم .

می آیم به زودی

سلام 

الان باید بخوبم ولی خواستم بگم به همین زودیا یه سری اطلاعات از جو داخلی مدرسه براتون میگذارم 

ارادتمند 

رامین

مدرسه

سلام 

آخرش من مدرسه ای شدم . ای بگم الهی این کانادایی ها چیطور بشند که نذاشتند من مثه آدم برم دانشگاه ؟! 

میخواید از مدرسه بگم ؟! 

خیلی مشتاقید ؟! 

باشه 

مدرسه اینجا یعنی سرگرمی 

من اینجا به چشم دیدم که پسره به معلم فحش خوار و مادر میده و بعد که معلمه میگه (چی؟! چی گفتی !) میگه (هیچی ... تو اشتباه شنیدی من چیزی نگفتم‌!) 

اینجا دبیرستان کرسی هست و میتونی هر کرسی که در سطحش باشی رو برداری ! 

دبیرستانها یا سالی هستند و یا ترمی ! توی دبیرستان ترمی سال از دو ترم تشکیل میشه که هر ترم میتونی تا چهار تا کرس بگیری و هر روز هر چهارتا درس رو داری ! توی دبیرستانهای سالی میتونی تا هفت یا هشت کرس بگیری و در طول هفته کرسها رو طبق برنامه داری ! 

دبیرستان من ترمیه و من برای ترم اول این درسهای رو برداشتم : 

کامپیوتر 

تجارت و فناوری 

ریاضیات سال ۱۱ 

زبان 

اینجا دبرستان از ساعت ۹ صبحه تا ۳ بعد از ظهر . 

بین دوتا کلاس اول و دوتا کلاس آخر فقط وقت داری از یک کلاس بری سر کلاس دیگت ولی بین کلاس دوم و سوم یک ساعت وقت استراحت و ناهار داری ! 

اینجا تکلیف سخت ترین بخش درس خوندنه که البته نسبت به ایران خیلی کمتر تکلیف خونه میدند !

باز هم مطلب مینویسم 

ارادتمند 

رامین

فردا مدرسه شروع میشه !

سلام 

احوالات حضرات عالی و عالیه ؟! 

امروز دوشنبه روز کارگر کانادا هست و به همین مناسبت این سه روز لانگ ویکند هست ! 

در کانادا هر ماه حتما یک لانگ ویکند هست که عبارت هست از سه روز تعطیلی پشت سر هم که اگرم تعطیلی بعدی روز دوشنبه نباشه یکی از تعطیلیای دیگه رو به دوشنبه منتقل میکنند به این صورت که روز دوشنبه رو تعطیل میکنند و جشن میگیرند و اون روز اصلی تعطیل نیست ولی ازش یاد میشه ! یادمه مثلا ماه می روز تولد ملکه رو به روز دوشنبه منتقل کرده بودند که یک لانگ ویکند تشکیل بدهند !

ار فردا ۸ سپتامبر مدرسه شروع میشه ! من هم بعد از پذیرفته نشدن در مدرسه بزرگسالان به عل صغر سن یک ترمی میرم مدرسه معمولی تا بعد ببینم چی میشه ! 

من بس که به مدرسه علاقه دارم این یک ترم هم به علاوه چند ترم دیگه به دوران مدرسه ما اضافه شد ! بدتر اینکه من تا روز آخر پیش دانشگاهی ایران بودم و مدرسه میرفتم و تازه پدرم گیر میداد که چون ممکنه ما مشکلی برامون پیش بیاد (مثلا به هواپیما نرسیم یا یکهو جنگ بشه ما رو راه ندند) شما کنکورت رو بخون !

مژده به دوستان دانش آموز که به زودی مطالبی در مورد داخل مدارس اینجا مینویسم !

باز هم مینویسم 

ارادتمند

رامین

امنیت در کانادا

سلام 

دوباره من شروع کردم به مطلب نوشتن و امیدوارم که از مطالبم خوشتون بیاد ! 

امروز میخوام در مورد امنیت در کانادا و بخصوصو در ورنتو صحبت کنم ! 

در کانادا همه جا امنیت هست و بسه به استان قوانین فرقهایی دارند ولی در کل یکی هستند بسیار نزدیک به همند ! 

در ضمن در این مورد که میگند اونجا اگر چه کنی پلیس میاد و پدرتو در میاره اصلا ترسی به خودتون راه ندید چون پلیس اینجا هم مثل بقیه چیزهاش خیلی منطقی هست و خیلی خوب رفتار میکند ! 

یکی از مهم ترین چیزها اینه اگر فکر میکنی به نیروهای امدادی و به خصوص به پلیس نیاز داری اصلا نترس و زنگ بزن ! یعنی چی ؟ یعنی اینجا پلیس ابایی از کمک نداره ! مثلا شما توی یک خیابون هستید و فکر میکنید یکی تعقیبتون میکنه ... نترس ... زنگ بزن پلیس و فقط آدرس محل رو بگو و احتیاجی به اطلاعات بیشر هم نیست ... پلیس معمولا زیر سه دقیقه خودشو به میرسونه ! 

یک شب رفتی بیرون و یکهو توی سیاهی شب گم شدی و هرچی سعی میکنی هیچ جای آشنایی پیدا نمیکنی و کسی هم نیس که راهنماییت کنه ... از یک لفن عمومی زنگ میزنی به پلیس و مرکز ۹۱۱ بعد از شش ثانیه محل تو رو میفهمه و خودشون میان سروقتت !  

البته خواهشا زیاد شلوغش نکنید و اگر میتونید وضعیتتون رو توضیح بدید ا کار اونها هم کمتر بشه و بدونند زیاد وضعیت اضطراری نیست ! 

این قهوه فروشی که نزدیک خونه ماست (شعبه ای از تیم هورتنز) پاتوق پلیس هست و زیاد توش پلیس رفت و آمد داره ! پلیس اینجا قاطع قوی و مهربونه ! اگر احیانا پلیس بهتون گیر داد یا خطای رانندگی داشید نه برسید و نه هوس رشوه کنید چون پلیس کار خودش رو انجام میده و بخششی هم در کار نیست ولی کاری خارج از قانون هم انجام نمیده ! اگر هم مجرم باشید با شما اصلا بدرفتاری نمیکنند و خیلی خوب باهاتون رفتار میکنند ! 

کلا اینجا پلیس یکی از بهرین همراهان و مخصوصا در مواقع اضطراری هس و همه مسائل رو میشه با آرامش خاطر با پلیس در میون گذاشت و ازشون راهنمایی خواست ! 

فعلا من باید برم 

ارادتمند  

رامین

خدمات برای مهاجرین

سلام 

الان زیاد وقت و حوصله ندارم ولی دلم خواست که حتما یه مطلب براتون بگذارم . 

اول از همه از همراهیاتون خیلی ممنونم چون همین همراهی ها خیلی دلگرمی هست برای من ! 

از بدو ورود که وارد میشید خدمات شروع میشه ! این خدمات هم برای مهاجرین و هم برای شهروندان هست ولی خوب شهروندان کمتر به این خدمات نیار دارند . 

خدمات از طرف سازمانهای مختلف داده میشه که ممکنه کاملا دولتی یا خصوصی زیر نظر دولت باشند . دسته دولتی بهتر و راحت تر هستند و اصلا مثل ایران در سازمانهای دولتی هیچ گونه قصوری نمیشه ! متاسفانه در ایران اگر اعتراض کنی میگند شما پول نمیدید که خدمات خوب میخواین ولی اینجا اصلا اعتراض میکنی که پول دولت رو میگیرید و خدماتتون گوشه نوداره ؟! باباتون رو در ویارم !!!

خدمات شامل : 

- کاریابی 

- کارآموزی 

- دفاع از حقوق در تمامی عرصه ها 

- خدمات درمانی مختصر (مثل مشاوره درمانی) تا قبل از درست شدن بیمه درمانی 

- کمک های اجتماعی برای ورود به جامعه 

- مشاوره اجتماعی 

- کمک به نوجوانان برای دوستیابی 

- مشارکت دادن افراد در گروهای مختلف 

- هزینه تکمیلی برای حقوق کارآموزی 

- مشاوره برای ورود به مدرسه یا کمک به حل تکلیف مدرسه

- .... 

این قصه سر دراز دارد ولی به مرور براتون بیشتر هم میگم ! 

اینجا در تورنتو ما با موسسات بیونیورسیتی ستلمنت University Settlement و وای ام سی ای YMCA و البته کتابخونه تورنتو سر و کار داشتیم ولی این نوع سازمانها بی نهایت هستند ! 

مثلا توی سایت کتابخونه و با ورود به سایت با شماره کارت و شماره رمز کارت کتابخونت میتونی آنلاین انگلیسی تمرین کنی یا برای امتحان شهروندی آموزش ببینی یا مهارتهای درس خوندن رو تمرین کنی و .... 

در ضمن اینکه کتابخونه کلی کلاس کامپیوتر و زبان رایگان برای افراد عضو داره ! 

برای عضویت در همه این سازمانها فقط احتیاج به یک مدرک شناسایی ID Card مثل کارت اقامت یا گواهینامه رانندگی دارید و یک مدرک که نشون بده در تورنتو ساکن هستید مثل اجاره نامه خونه ای که اسم شما هم درش اومده باشه یا صورتحساب بانکی که به آدرس خونتون اومده باشه ! 

فعلا باید برم 

ارادتمند 

رامین

چرا نباید زندگی ساده و خوبی رو تجربه کنیم ؟!

سلام  

امروز صبح اول صبح به وقت تورنتو یه کلیپ دیدم که شامل آناسهای اول کارتونهای زمان بچگیامون بود ... کارتون دور دنیا در ۸۰ روز - کارتون نل - کارتون کلارا و هایدی - اون دوتا کاراگاه ها که یه ژیان داشتند - بچه های آلپ و خیلی چیزای دیگه ! به فکر افتادم امروز یه مطلب اخلاقی بنویسم تا یه مطلب مهاجرتی ! 

چرا ما وقتی بزرگ میشیم دیگه کارتون نمیبینیم ؟  

چون کارتون دیگه برامون جالب نیست ! 

چرا دیگه کارتون برامون جالب نیست ؟ 

چون مشغله های دیگه ای داریم ! 

اون مشغله ها چی هستند ؟ 

مشغله های بزرگا ... درآمد و خانواده و تحصیل و غیره ! 

مشکل همینه !!! 

متاسفانه امروزه بزرگ شدن فقط به بزرگ شدن مشکلات انسانها خلصه میشه وگرنه رفتارهای بچگانه هنوز سر جاشون موندن ! 

چرا یه آدم بزرگ نباید وقتی رو هم به تفریحات ساده بگذرونه ؟ چرا یه آدم بزرگ نباید از چیزای کوچیک خوشحال بشه ؟ چرا یه آدم بزرگ نباید بجای جر و بحث با یه آدم بزرگ دیگه ( یا خواهرش یا همسرش و یا دوستش ) با بخشندگی سعی کنه از سر موضوعات بگذره ؟!!! 

امروزه قلب های ما سنگین شدند ... سختی ها مثل آتش چیزهای خوب بچگی مثل سادگی و صداقت و بخشندگی رو در خودش سوزانده و بجای اون دروغ و تقلب و مبارزه طلبی رو جایگذین کرده ! 

متاسفانه امروزه آدمهای ساده کم پیدا میشند ولی همون تعداد انگشت شمار هم همیشه مورد تمسخر بقیه هستند ! 

به نظر من آدم برای اینکه زندگی خوبی بکنه باید بجای رفتن به فلان رستوران یا کلاب آنچنانی بهتره یک کارتن بستنی بخره و شب جمعه بره دل چهارتا بچه رو شاد کنه ! 

بهتره بجای اینکه بره فلان استیک که خدا تومن قیمتشه رو امتحان کنه بره و چهار پنج تا پیتزا خانواده بگیره ببره یه یتیم خونه دل چهارتا بچه بی سرپرست رو شاد کنه ! 

بهتره بجای اینکه نامزدتون (یا یکم قبل از نامزدی) رو ببرید فلان کافه و واسه یکی دو ساعت کلی پول بدید برید کنار پارک بشینید و بستنی لیس بزنید و یکم ساده کیف کنید ! 

بیاید سعی کنیم زندگیمون رو ساده کنیم تا بیشتر ازش استفاده کنیم ! بهتره از یه اتفاق کوچیک خوشحال بشیم و از یک اتفاق بزرگ ناامید نشیم ! 

بجای اینکه ساعتها کار کنیم تا زندگی آنچنانی داشته باشیم سعی کنیم چندساعتی بیشتر به خانوادمون اختصاص بدیم ! 

بجای اینکه سعی کنیم با ایجاد مشکل برای دیگران زندگی خودمون رو ساده کنیم دست به دست هم بدیم تا مشکل یکی دیگه رو حل کنیم ! 

این شب جمعه بجای اینکه با دوستان عجق وجقتون برید بیرون و به باباتون بگید ( خوب من دیگه بزرگ شدم ... میخوام مستقل باشم ... من و شما بخاطر تفاوت سنیمون حرف همیدیگه رو نمیفهمیم و غیره ) یه سری به مادر بزرگ و پدربزرگتون بزنید و دل اونها رو شاد کنید .... اگر هم به رحمت خدا رفتند برید یه آسایشگاه سالمندان و به نیت پدر بزرگ و مادر بزرگ های خودمون از اونها یه یادی بکنیم ! 

مطمئن باشید اگر خواستید ساده زندگی کنید افراد زیادی پیدا میشند که مسخرتون میکنند ولی بدونید مشکل از شما نیست ... اونها هستند که چون زندگی زیبایی رو تجربه نکردند به شما حسودیشون میشه و به همین خاطر مسخرتون میکنند ! 

فعلا تا درودی دیگر بدرود 

ارادتمند 

رامین

اخبار جدید

سلام 

خیلی وقته وقت نکردم توی وبلاگ چیزی بنویسم ولی امروز گفتم هر طور شده یه چند خطی بنویسم .

تا چند وقت دیگه مدرسه ها شروع میشه و من باید ۲۴-۲۵ آگست (August) برم برای ثبت نام ! 

اینجا هوا خیلی گرم شده بطوری که هوا عین شمال ایران شده !!!! دیروز خیر سرم رفتم کتابخونه ی نورف یورک (North York) تا نشستم توی سالن مطالعه اینقدر عرق کردم که از خیرش گذشتم و برگشتم خونه! 

این ماه مثل ماه پیش دوتا کارت مترو (Metro-Pass) نخریدیم و برای همین بیشتر من مجبور میشم با توکن(Token) برم اینور و اونور ! توکن یک سری سکه کوچیک و مخصوصه که بین ۲.۷۵ تا ۲.۲۵ دلار از شرکت تی تی سی (TTC) میخریم . با این سکه ها میشه یکبار از مترو و بی نهایت بار ظرف یک ساعت از اتوبوس تی تی سی استفاده کرد ! تورنتو چند تا شرکت اتوبوس دارند که هر کدوم یک بخشی رو تحت پوشش میگیرند ! بزرگترین ومعروفترین تی تی سی هست ! کارت ماهانه تی تی سی ۱۰۹ دلار هست که باهاش میتونی یکماه بدون مهدودیت از اتوبوس و مترو تی تی سی استفاده کنی . 

من جز با تی تی سی یکبار هم سوار گو باس (Go Bus) شدم ... بیشتر برای مسیرهای دور خوبه چون ایستگاهاش با فاصله هست و توش هم مثل رویال سفر ایران راحته ! 

تی تی سی ایستگاهاش نزدیکه و هی ترمز میزنه ... در ضمن اینکه صنلیهاش هم مثل صندلیهای اتوبوسای ایران خودمونه ! 

اینجا تی تی سی در داونتان (Downtown) استریت کار (Streetcar) یا همون ترانوا هم داره ! اونها هم مثل اتوبوسه ولی روی ریل کف خیابون میره !

اینجا کتابخونه ها هم خیلی فعالند و البته عضویتشون هم رایگانه ! تنها چیز پولی در کتابخونه دو چیز هست :  

۱- جریمه دیرکرد پس دادن کتاب .... البته تقریبا اینجا هیچ کتابی دیرکرد نمیخوره چون میتونی تا یک حدی (حدود ۳۰-۴۰ جلد) کتاب از کتابخونه امانت بگیری و بعد از روی اینترنت هر چند وقت یکبار تمدیدش کنید ! 

۲- کپی کردن ... اینجا اگر از یک کتابی خوشت اومد میتونی بخوای که اون کتاب رو برات کپی بگیرند ... اگر هم خواستی چیزی کپی کنی میتونی بیای کتابخونه ! 

البته پرینت کلا رایگانه ! البته تا یه سقفی که سقفش رو نمیدونم !!! 

فعلا دیگه باید برم ولی سعی میکنم بیشتر و بهتر مطلب بنویسم 

ارادتمند 

رامین

کلاس هم تموم شد

سلام 

دیگه اون کلاس کذایی تموم شد ... خودمونیم من اگر این مدت خونه نشسته بودم و به طاق نگاه میکردم بیشتر زبانم خوب میشد تا رفتم این کلاسها ... خدا رو شکر که تموم شد ! 

این چند روزه دارم برنامه میریزم که در یک برنامه کاملا ضربتی یکی یه ورزش درست و حسابی برای خودم دست و پا کنم و یکی به روشهایی که خودم کشف کردم انگلیسیم رو بهبود بدم چون تقریبا شش ماه باید فقط انگلیسی بخونم ! 

در ضمن اینکه خیلی سر در گم هستم که بعد از این شش ماه چکار کنم و چه رشته ای رو ادامه بدم ! یه فکرهایی توی سرم هست ولی هنوز تصمیم نگرفتم ! 

فعلا این یک ماه به استراحت میگذره تا بعد از اون بریم سر کلاسهای جدی درسی و اگر خدا بخواد فشار رو بگذارم پشت برنامه تا شش ماهه دیگه دیپلم کانادایی رو بگیرم ! 

یواش یواش دارم با تورنتو بیشتر آشنا میشم ولی هنوز نتونستم دوست خارجی پیدا کنم با همون بچه های یونیورسیتی ستلمنت اوقات میگذرونیم و الحق که اکیپ خیلی خوبی هستند ! 

فعلا باید برم ولی بعدا سعی میکنم همین پست رو کامل کنم ! 

ارادتمند 

رامین

تازه چه خبر ؟!

سلام دوستان عزیز 

چند وقتی بود بخاطر مشغله نمیتونستم آپ کنم و به همین خاطر هم از دور و نزدیک و از ایمیل و مسنجر و نظرات وبلاگ مورد انتقاد سنگین قرار گرفتم ! 

خوب آقا ببخشید اشتباه کردم ولی کلا نمیتونستم بنویسم ! 

اولا این کلاس ESL که توی مدرسه High School میرم به مفت نمی ارزه !

خیلی جالبه وقتی رفتم تست دادم گفتند باید بری کلاس ESL B وقتی رفتم توی کلاس معلم کلاس گفت تو باید بری کلاس ESL C حالا که میرم میبینم گذاشتنم کلاس ESL D & E ! پس میفهمیم اینجا هم مشکل توی نظام تحصیلیشون هست ولی نه اونقدری که توی ایران هست !

تازه این کلاسی رو هم که میرم خیلی پیش پا افتادس ! کلمه هاش خیلی سخته ولی دستور زبان در حد زمان فعل ها یاد میدند اونم فقط گذشته ساده و حال ساده و آینده ساده !

البته این کلاسش چون بدون نمره (Non-Credit) هست خیلی بیخوده و هیچ کدوم از بچه هایی که میان واسه درس نمیان ! همشون کل کلاس رو خوابند . 

کلاس 14 نفره که 11 نفرشون چینی هستند و یکیشون منم و یکیشون کره ای و یکیشون پاکستانی ! 

ماشینه رو هم به قیمت خوبی خریدیم ... خیلی هم ماشین خوبیه ولی بیه ایراد بزرگ داره : سد دی MP3 نمیخونه و برای همین سی دی های جدید رو نمیتونه بخونه ! 

این چند روزه هم یک سری وسایل دست دوم از یکی خریدیم که به 25% قیمت برامون تموم شد . وسایلش در حد نو بود ... یارو برای اومدن خواهرش که از یک شهر دیگه میومده یک هفته مهمونشون باشه یک سری وسایل نو خریده بود مثل تخت خواب و کاناپه که بعد وقتی خواهره میره چون جا نداشته مجبور شد به 25% قیمت به ما بفروشه ! 

یواش یواش دارم توی تورنتو راه میوفتم 

باز هم سعی میکنم بنویسم 

ارادتمند 

رامین

۳ جولای ۲۰۰۹

سلام 

اولا از آرای شما که در مجموع به من نمره ۱۵ دادید خیلی ممنونم اصلا انتظار چنین عملکرد مثبتی رو از خودم نداشتم که کلی زحمت بکشم آخرشم نمره ناپلئونی بگیرم !!! 

فعلا کارها در حال راه افتادنه ! 

از نظر کار که اصلا به فکرش نیستم چون صلاح نمیدونم وقتم رو برای کارهای پیش پا افتاده بگذارم ! 

از نظر تحصیل هم فعلا میرم کلاس زبان و از اول سال هم میرم مدرسه بزرگسالان تا دیپلم کانادایی بگیرم و برم دانشگاه ! 

فقط نمیدونم چه رشته ای برم ! البته عجله ای نیست چون حد اقل شش ماه دیگه میرم دانشگاه (احتمالا یکسال دیگه) و بعد هم یکسال اول درسها عمومیه و فرصت انتخاب رشته محفوظه ! 

اول رفتم مدرسه معمولی برای ادامه تحصیل ... اونها هم یه تست ازم گرفتند و گفتند چون زبانت ضعیفه برو کلاس ۱۱ بشین و دوباره کلاس ۱۱ و ۱۲ رو بخون و بعد از ۲ سال دیپلم بگیر برو دانشگاه ! 

بعد از اتفاق با یه سازمان Universitty Settlement آشنا شدم . مسئولش یه خانم افغان بنام ثریا جان هست که از 5 سالگی اینجا بوده ! هم دقیق و وارد در کارش و هم بی نهایت مهربونه ! 

در ضمن اینکه بیشتر سر و کارش هم با بچه ها از دبستان تا دانشگاهه و کاملا دل به دل بچه ها میده ! من که تازه باهاش آشنا شدم ولی از بقیه بچه ها هم که میپرسی همه دوسش دارند ! 

چند روز پیش بردمون اردو برای روز کانادا !!!! 

هم خیلی جای خوبی بود و هم خیلی برنامه ریزی خوبی بود ! 

تمام هم و غم این ثریا جان اینه که برای بچه ها کاری بکنه و از درس تا مشکلات خانوادگی و حتی تفریحات متفرقه مثل باشگاه فوتبال و حتی صحبت با معلمهای مدرسه بچه ها همه رو انجام میده ! 

این ثریا خانم وقتی وضع و حال من رو دید و شرایطم رو برسی کرد گفت شما همه چیزت کامله و فقط باید بری 4 تتا واحد (بهتره زبان انگلیسی باشه) توی مدرسه بزرگسالان و خارج از برنامه تحصیلی بگذرونی تا دیپلم کانادایی بگیری و بعد هم تافل بدی و وارد دانشگاه بشی ! 

فعلا دارم میرم کلاس زبان ESL توی مدرسه ولی احتمالا از مدرسه میام بیرون و میرم یه موسسه دولتی که یکم کلاسش جدی تر باشه و بعد هم میرم کلاس تا برم دانشگاه !!! 

امروز ماشینی که خریده بودیم رو تحویل گرفتیم و به لطف دوستان همین امروز پدرم امتحان رانندگی داد و گواهینامش رو گرفت از امشب با ماشین توی کوچه هستیم !!!!! 

 

راستی میخوام از یک دوست قدیمی و یک استاد گرانقدر یادی بکنم ... اگه حدس زدید !!! .... آفرین درست حدس زدید : استاد بهمن عطایی 

استاد اگر این وبلاگ رو میخونید باید بگم واقعا ممنونم ! 

جزوه های شما هنوز که هنوزه پایه زبان منه و در هر فرصتی یه دوره ای روشون میکنم ! 

با کلمه هایی که من توی این یکسال یاد گرفتم واقعا خیلی کار جلو افتاد ! 

باورتون نمیشه ولی من توی دبیرستان از اول تا سوم از درس انگلیسی یک کلمه هم چیز جدید یاد نگرفتم ولی در عوضش سال پیش دانشگاهی لبالب شدم از انگلیسی ! 

البته خودمونیم گیرهای خاصی که جناب عطایی روی من میدادند باعث شد از همه بهتر این درس رو بخونم و بهترین شاگرد کلاس ایشون باشم ! 

این آخریا دیگه کلاس به اون سختی و ترسناکی برام یه سرگرمی شده بود چون هم درسش رو میخوندم و هم ازش به خوبی استفاده میکردم ! توی ترم اول بالاترین نمره من نمره زبانم بود !!! 

شرط میبندم اگه کنکور میدادم بالاترین درصد رو هم توی زبان می آوردم ! 

خلاصه خیلی ممنونم و بالاخره یک روزی برمیگردم و جبران میکنم ! 

فعلا باید برم

منتظر بالا رفتن نمره وبلاگ از طریق نظسنجی هستم

ارادتمند همگی

رامین