خاطرات یک مقیم کانادا

من در این وبلاگ خاطرات و روزانه های خودم رو از قبل از رفتن به کانادا تا زندگی در کانادا برای شما نقل میکنم .

خاطرات یک مقیم کانادا

من در این وبلاگ خاطرات و روزانه های خودم رو از قبل از رفتن به کانادا تا زندگی در کانادا برای شما نقل میکنم .

تازه چه خبر ؟!

سلام دوستان عزیز 

چند وقتی بود بخاطر مشغله نمیتونستم آپ کنم و به همین خاطر هم از دور و نزدیک و از ایمیل و مسنجر و نظرات وبلاگ مورد انتقاد سنگین قرار گرفتم ! 

خوب آقا ببخشید اشتباه کردم ولی کلا نمیتونستم بنویسم ! 

اولا این کلاس ESL که توی مدرسه High School میرم به مفت نمی ارزه !

خیلی جالبه وقتی رفتم تست دادم گفتند باید بری کلاس ESL B وقتی رفتم توی کلاس معلم کلاس گفت تو باید بری کلاس ESL C حالا که میرم میبینم گذاشتنم کلاس ESL D & E ! پس میفهمیم اینجا هم مشکل توی نظام تحصیلیشون هست ولی نه اونقدری که توی ایران هست !

تازه این کلاسی رو هم که میرم خیلی پیش پا افتادس ! کلمه هاش خیلی سخته ولی دستور زبان در حد زمان فعل ها یاد میدند اونم فقط گذشته ساده و حال ساده و آینده ساده !

البته این کلاسش چون بدون نمره (Non-Credit) هست خیلی بیخوده و هیچ کدوم از بچه هایی که میان واسه درس نمیان ! همشون کل کلاس رو خوابند . 

کلاس 14 نفره که 11 نفرشون چینی هستند و یکیشون منم و یکیشون کره ای و یکیشون پاکستانی ! 

ماشینه رو هم به قیمت خوبی خریدیم ... خیلی هم ماشین خوبیه ولی بیه ایراد بزرگ داره : سد دی MP3 نمیخونه و برای همین سی دی های جدید رو نمیتونه بخونه ! 

این چند روزه هم یک سری وسایل دست دوم از یکی خریدیم که به 25% قیمت برامون تموم شد . وسایلش در حد نو بود ... یارو برای اومدن خواهرش که از یک شهر دیگه میومده یک هفته مهمونشون باشه یک سری وسایل نو خریده بود مثل تخت خواب و کاناپه که بعد وقتی خواهره میره چون جا نداشته مجبور شد به 25% قیمت به ما بفروشه ! 

یواش یواش دارم توی تورنتو راه میوفتم 

باز هم سعی میکنم بنویسم 

ارادتمند 

رامین

۳ جولای ۲۰۰۹

سلام 

اولا از آرای شما که در مجموع به من نمره ۱۵ دادید خیلی ممنونم اصلا انتظار چنین عملکرد مثبتی رو از خودم نداشتم که کلی زحمت بکشم آخرشم نمره ناپلئونی بگیرم !!! 

فعلا کارها در حال راه افتادنه ! 

از نظر کار که اصلا به فکرش نیستم چون صلاح نمیدونم وقتم رو برای کارهای پیش پا افتاده بگذارم ! 

از نظر تحصیل هم فعلا میرم کلاس زبان و از اول سال هم میرم مدرسه بزرگسالان تا دیپلم کانادایی بگیرم و برم دانشگاه ! 

فقط نمیدونم چه رشته ای برم ! البته عجله ای نیست چون حد اقل شش ماه دیگه میرم دانشگاه (احتمالا یکسال دیگه) و بعد هم یکسال اول درسها عمومیه و فرصت انتخاب رشته محفوظه ! 

اول رفتم مدرسه معمولی برای ادامه تحصیل ... اونها هم یه تست ازم گرفتند و گفتند چون زبانت ضعیفه برو کلاس ۱۱ بشین و دوباره کلاس ۱۱ و ۱۲ رو بخون و بعد از ۲ سال دیپلم بگیر برو دانشگاه ! 

بعد از اتفاق با یه سازمان Universitty Settlement آشنا شدم . مسئولش یه خانم افغان بنام ثریا جان هست که از 5 سالگی اینجا بوده ! هم دقیق و وارد در کارش و هم بی نهایت مهربونه ! 

در ضمن اینکه بیشتر سر و کارش هم با بچه ها از دبستان تا دانشگاهه و کاملا دل به دل بچه ها میده ! من که تازه باهاش آشنا شدم ولی از بقیه بچه ها هم که میپرسی همه دوسش دارند ! 

چند روز پیش بردمون اردو برای روز کانادا !!!! 

هم خیلی جای خوبی بود و هم خیلی برنامه ریزی خوبی بود ! 

تمام هم و غم این ثریا جان اینه که برای بچه ها کاری بکنه و از درس تا مشکلات خانوادگی و حتی تفریحات متفرقه مثل باشگاه فوتبال و حتی صحبت با معلمهای مدرسه بچه ها همه رو انجام میده ! 

این ثریا خانم وقتی وضع و حال من رو دید و شرایطم رو برسی کرد گفت شما همه چیزت کامله و فقط باید بری 4 تتا واحد (بهتره زبان انگلیسی باشه) توی مدرسه بزرگسالان و خارج از برنامه تحصیلی بگذرونی تا دیپلم کانادایی بگیری و بعد هم تافل بدی و وارد دانشگاه بشی ! 

فعلا دارم میرم کلاس زبان ESL توی مدرسه ولی احتمالا از مدرسه میام بیرون و میرم یه موسسه دولتی که یکم کلاسش جدی تر باشه و بعد هم میرم کلاس تا برم دانشگاه !!! 

امروز ماشینی که خریده بودیم رو تحویل گرفتیم و به لطف دوستان همین امروز پدرم امتحان رانندگی داد و گواهینامش رو گرفت از امشب با ماشین توی کوچه هستیم !!!!! 

 

راستی میخوام از یک دوست قدیمی و یک استاد گرانقدر یادی بکنم ... اگه حدس زدید !!! .... آفرین درست حدس زدید : استاد بهمن عطایی 

استاد اگر این وبلاگ رو میخونید باید بگم واقعا ممنونم ! 

جزوه های شما هنوز که هنوزه پایه زبان منه و در هر فرصتی یه دوره ای روشون میکنم ! 

با کلمه هایی که من توی این یکسال یاد گرفتم واقعا خیلی کار جلو افتاد ! 

باورتون نمیشه ولی من توی دبیرستان از اول تا سوم از درس انگلیسی یک کلمه هم چیز جدید یاد نگرفتم ولی در عوضش سال پیش دانشگاهی لبالب شدم از انگلیسی ! 

البته خودمونیم گیرهای خاصی که جناب عطایی روی من میدادند باعث شد از همه بهتر این درس رو بخونم و بهترین شاگرد کلاس ایشون باشم ! 

این آخریا دیگه کلاس به اون سختی و ترسناکی برام یه سرگرمی شده بود چون هم درسش رو میخوندم و هم ازش به خوبی استفاده میکردم ! توی ترم اول بالاترین نمره من نمره زبانم بود !!! 

شرط میبندم اگه کنکور میدادم بالاترین درصد رو هم توی زبان می آوردم ! 

خلاصه خیلی ممنونم و بالاخره یک روزی برمیگردم و جبران میکنم ! 

فعلا باید برم

منتظر بالا رفتن نمره وبلاگ از طریق نظسنجی هستم

ارادتمند همگی

رامین

چی شد ؟! این وسط فقط ندا اضافه بود !!!

سلام 

شنیدم توی ایران داره همه چیز سرد میشه و به حالت عادی برگشته ! 

خیلی نامردید اگر سرد بشید ... خیلی نامردید ار انتقام خون ندا رو نگیرید ... خیلی بی مایه هستید اگر این زحمت دو هفته ای رو با یکمی خمودی و تنبلی حروم کنید ! 

خواهش میکنم نگذارید این هم یه برگ افتخار برای دولت بشه مثله ۱۸ تیر ! 

یکمی جهد کنید تا ایران ویران رو اباد کنید ... اونجا بیشه شیرانه نه مملکت موشها ! 

اینها این همه خونی که ریختند جواب داره !!! 

دادگاه و میز محاکمه جای محاکمه آزادیخواهان و اصلاح طلبها نیست . باید عواملی که این دو هفته جوونهای ما رو به خاک و خون کشیدند مجازات بشند تا دیگه کسی جرات نکنه در ایران به ایرانیها و به شعور افراد توهین کنه ! 

ازتون خواهش میکنم که این قیام رو ول نکنید . هرچی شما در ایران بیشتر مبارزه کنید خانواده های جوونهای کشته شده و به خصوص خانواده ندا آقاسلطان بیشتر تسکین پیدا میکنند ! 

نگذارید جو رو نظامی کنند ... نگذارید تقصیر همه این جنایت ها رو بندازند گردن اصلاح طلب ها ! 

اگر دیروز دشمن در لباس بعثی و عرب بود امروز دشمن در لباس پلیس امین مردم و دولت خدمتگزار مردم وارد عمل شده ولی بدونید امروز جبهه جنگ صدها کیلومتر دورتر از شما در بیابانهای بی اب و علف نیست ... امروز جبهه جنگ در کوچه و خیابانهاست ! 

امروز هم شهید داریم ولی شهیدان ما بسیجی و نظامی نیستند .... امروز شهیدان همه کسانی هستند که در خیابانها کشته میشوند ... ولی بدانید که زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی میخورند ! 

از خیابانها گزارشات غیر رسمی به من بدهید  

ارادتمند  

رامین